مانند عشقی که به فرزندش، پدر دارد
آقا زحال و روز عبد خود خبر دارد
آنگونه که من می شناسم صاحب خود را
حاشا دمی چشم از غلام خویش بردارد
پر می شود از یوسف مصری مسیری که
یک روز از آن یار ما قصدگذر دارد
هر چه جمال و دلبری دارند مه رویان
ارباب ما حسن و ملاحت بیشتر دارد
هم صحبت خورشید باید زود برخیزد
با یار هرکه صحبتی دارد سحر دارد
پیمودن راه سعادت سخت ودشوار است
این راه عشقست و هزاران درد سر دارد
اما به حکم با (کریمان کارآسان است)
بگذشتن ازاین جاده راهی ساده تر دارد
خواهی اگر یابی سعادت کربلایی شو
آنجا که یک خورشید و یک قرص قمر دارد
کرببلا یعنی اسیری،عشق،جانبازی
مَحرم شد آنکو کام خشک و چشم تردارد
دنبال مال و مکنت دنیا نمی گردد
هرکس زاشک روضه در دیده گهر دارد
در انتهای این غزل مرثیه می خوانم
از پیکری که نهصد و پنجاه اثر دارد
اصلا نیازی نیست روضه بازتر باشد
یاران حسین فاطمه عزم سفر دارد
هرکس که بنشیند به زیر سایه لطفش
ای منتظر از آتش دوزخ سپر دارد
برچسب ها: امام حسین(ع) (5)، ماه محرم (3)، | نظر